محسن صمیمی؛ محسن شهریاری مقدم
چکیده
زمینه و هدف: گیاهپالایی از روشهای کارآمد در تثبیت، استخراج، محبوس کردن و یا سمیتزدایی از آلایندهها با استفاده از گیاهان بشمار میرود. این روش ارزان قیمت و دوستدار محیط زیست، موجب احیاء، توسعه پوشش گیاهی و همچنین افزایش فعالیت و رشد میکروارگانیزمها میشود. در این مطالعه گونههای رشدیافته در خاکروبههای معادن سرب و روی ...
بیشتر
زمینه و هدف: گیاهپالایی از روشهای کارآمد در تثبیت، استخراج، محبوس کردن و یا سمیتزدایی از آلایندهها با استفاده از گیاهان بشمار میرود. این روش ارزان قیمت و دوستدار محیط زیست، موجب احیاء، توسعه پوشش گیاهی و همچنین افزایش فعالیت و رشد میکروارگانیزمها میشود. در این مطالعه گونههای رشدیافته در خاکروبههای معادن سرب و روی راونج شناسایی و ارزیابی شد. مواد و روشها: گیاهان بومی رشد کرده در خاکروبههای معدنی، از قسمت ریشه جدا شدند. نمونهبرداری به صورت تصادفی از خاک و گونههای گیاهی شناساییشده انجام شد. میزان تجمع فلزات سنگین (سرب، روی، منگنز، کروم، مس، نیکل، کادمیوم و کبالت) در خاک، اندامهای هوایی و ریشه گیاهان مورد سنجش قرار گرفت. همچنین شاخصهای تغلیظ زیستی بخش هوایی و ریشهای و عامل انتقال محاسبه گردید.یافتهها: فلزات سنگین کادمیوم، روی، سرب و منگنز به ترتیب بیشترین تجمع را در برگ گیاهان Euphorbia macroclada (3/0±91/17 میلیگرم بر کیلوگرم)، Verbascum speciosum (751/42±94/67 میلیگرم بر کیلوگرم)، Acanthophyllum microcephalum (272/31±11/73 میلیگرم بر کیلوگرم) و Acanthophyllum microcephalum (594/9±59/76 میلیگرم بر کیلوگرم) دارا بودند. همچنین فلزات کبالت، کروم، مس و نیکل به ترتیب بیشترین تجمع را در ریشه گیاهان Acantholimon hohenackeri (3/0±17/55 میلیگرم بر کیلوگرم)، Acantholimon hohenakeri (20/2±16/28 میلیگرم بر کیلوگرم)، Euphorbia macroclada (19/0±51/36 میلیگرم بر کیلوگرم) و Verbascum speciosum (17/0±56/90 میلیگرم بر کیلوگرم) نشان دادند. گیاه Euphorbia macroclada بیشترین میزان تغلیظ زیستی در اندام هوایی و ریشهای مربوط به فلز کادمیوم (0/40) را از خود نشان داد. همچنین بیشترین میزان عامل انتقال (2/75) مربوط به فلز سرب و توسط گیاه Acantholimon hohenackeri انجام شد.نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، گونههای مورد بررسی در معدن سرب و روی راونج میتواند به عنوان گیاهان مقاوم به فلزات سنگین به منظور کاهش تحرک و فراهمیِ زیستی فلزات سنگین و در نتیجه بهبود کیفیت بافت خاک استفاده نمود.
فتاح گنجی زاده؛ عبدالرضا کرباسی؛ ناصر مهردادی
چکیده
زمینه و هدف: بنزن به عنوان یکی از ترکیبات آلی فرار از آلایندههای اصلی در آلودگی هوا در شهرهای بزرگ میباشد. این ترکیب علاوه بر اثرات زیستمحیطی دارای اثرات بهداشتی مختلفی نیز میباشد. مطالعه حاضر با هدف اندازهگیری این ترکیب در جایگاههای سوخت در یک منطقه موردی در شهر تهران و همچنین مدلسازی پراکنش آن جهت تعیین فواصل ایمن صورت ...
بیشتر
زمینه و هدف: بنزن به عنوان یکی از ترکیبات آلی فرار از آلایندههای اصلی در آلودگی هوا در شهرهای بزرگ میباشد. این ترکیب علاوه بر اثرات زیستمحیطی دارای اثرات بهداشتی مختلفی نیز میباشد. مطالعه حاضر با هدف اندازهگیری این ترکیب در جایگاههای سوخت در یک منطقه موردی در شهر تهران و همچنین مدلسازی پراکنش آن جهت تعیین فواصل ایمن صورت گرفته است. مواد و روشها: در این مطالعه به اندازهگیری میزان غلظت انتشار آلاینده بنزن در تعداد 11 پمپ بنزین منتخب در منطقه 4 شهر تهران و برای یک دوره یکساله و با استفاده از روش کروماتوگرافی با دتکتور یونیزاسیون شعله GC-FID پرداخته شده است. سپس با استفاده از مدل AEROMOD مدلسازی پراکنش و پخش آلودگی انجام و جهت تعیین فواصل ایمن در جهت کمک به پاسخگویی در شرایط اضطراری مربوط به مواد شیمیایی از محل انتشار در مواجهه با آلودگیها از نرمافزار WISER استفاده شده است. یافتهها: نتایج حاصل از اندازهگیری میزان بنزن در ایستگاههای منتخب نشان داد که میانگین میزان انتشار این آلاینده در فصل-های بهار، تابستان، پاییز و زمستان به ترتیب 3/07، 3/50، 2/95 و 2/35 میکروگرم بر مترمکعب میباشد که این میزان انتشار این آلاینده در حدود 3 جایگاه نیز بالاتر از حد استاندارد بوده و خطرناک برای سلامت ساکنین در این مناطق است. ایستگاههای 53 و منطقه نمونهبرداری تختی به ترتیب با میزان انتشار 4/24 و 1/62 میکروگرم بر مترمکعب بیشترین و کمترین میزان انتشار بنزن را به خود اختصاص دادهاند. همچنین نتایج حاصل از مدل پراکنش نشاندهندهی میزان بیشینه غلظت سالانه آلاینده بنزن ناشی از فعالیت جایگاههای سوخت در منطقه مورد مطالعه در حدود میکروگرم بر مترمکعب 7/89 بوده است که در مقایسه با استاندارد بالاتر از حد مجاز قرار دارد و در مناطق ایمن شناسایی شده توسط مدل WISER نیز میزان انتشار به حدود حداقل 0/5 و حداکثر 0/7 میکروگرم بر مترمکعب رسیده است که در فاصله بین حداقل 50 و حداکثر 300 از منطقه نمونه برداری شده قرار دارد. نتیجهگیری: با توجه به یافتههای تحقیق میتوان نتیجه گرفت که در مکانهای منتخب نمونهبرداری میزان انتشار محیطی آلاینده بنزن در فصل تابستان بیشتر و در فصل زمستان از سایر فصول کمتر است و با افزایش فاصله از محل انتشار از میزان غلظت بنزن کاسته شده است و جمعیت تحت تاثیر نیز با فاصله از منطقه کمتر تحت تاثیر قرار گرفته و مناطق ایمن نیز بر همین مبنا شناسایی میگردد. از آنجائیکه این ترکیب شیمیایی در پمپبنزینها قادر به تاثیر بر سلامت ساکنین این مناطق میباشد و حداقل در برخی از ایستگاههای منتخب نمونهبرداری بالاتر از حد استاندارد میباشد؛ نیازمند برنامههای علمی و هدفمند در کنترل و پایش در هر منطقه شهرداری در این استان و در جایگاههای سوخت خواهیم بود.
مهدی ثقفی؛ علی حاجی عبدالهی ممقانی
چکیده
زمینه و هدف: هدف این پژوهش، مدلسازی نحوه انتشار گازهای آلاینده خروجی از دودکش نیروگاه حرارتی تبریز به منظور تعیین غلظت این آلایندهها در مناطق مجاور نیروگاه است.مواد و روشها: در این پژوهش، مدلسازی انتشار گازهای آلاینده ناشی از فعالیت نیروگاه حرارتی تبریز با نرمافزار AERMOD انجام شده است تا غلظت گازهای دیاکسید گوگرد و دیاکسید ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف این پژوهش، مدلسازی نحوه انتشار گازهای آلاینده خروجی از دودکش نیروگاه حرارتی تبریز به منظور تعیین غلظت این آلایندهها در مناطق مجاور نیروگاه است.مواد و روشها: در این پژوهش، مدلسازی انتشار گازهای آلاینده ناشی از فعالیت نیروگاه حرارتی تبریز با نرمافزار AERMOD انجام شده است تا غلظت گازهای دیاکسید گوگرد و دیاکسید نیتروژن در مناطق پیرامونی و شهرستانهای همجوار در منطقهای مربعی شکل به ضلع 44/85 کیلومتر بررسی شود. دادههای استفاده شده در این مدلسازی شامل اطلاعات هواشناسی یک ساله، اطلاعات منبع انتشار آلایندگی، و اطلاعات جغرافیایی منطقه مورد مطالعه هستند. در این مدلسازی، الگوی پخش آلودگی و میزان غلظت آلاینده در سطح زمین برای مناطق پیرامونی نیروگاه حرارتی تبریز در معیارهای 1، 3، 24 ساعته و میانگین سالانه محاسبه شده است.یافتهها: نتایج محاسبات نشان میدهد که حداکثر غلظت آلاینده دیاکسید نیتروژن در منطقه مورد بررسی، در معیارهای 1، 3، 24 ساعته و میانگین سالانه به ترتیب برابر با 957، 510، 135 و 5/21 میکروگرم بر مترمکعب و حداکثر غلظت آلاینده دیاکسید گوگرد در معیارهای 1، 3، 24 ساعته و میانگین سالانه به ترتیب برابر با 3998، 2208، 584 و 22/6 میکروگرم بر مترمکعب است.نتیجهگیری: مقایسه نتایج با حدود مجاز در استانداردهای محیطزیستی نشان میدهد که حداکثر غلظت آلایندههای دیاکسیدگوگرد و دیاکسیدنیتروژن در برخی از نواحی پرجمعیت مسکونی مجاور نیروگاه بالاتر از حد مجاز در برخی از معیارها هستند و این آلایندهها میتوانند سلامت ساکنین اطراف این نیروگاه را در مخاطره قرار دهند.
صادق حسیننیایی؛ محمد جعفری؛ علی طویلی؛ سلمان زارع
چکیده
زمینه و هدف: نگرانیهای عمومی درباره تأثیر آلایندههای محیطی بر سلامت انسان منجر به افزایش توجه به وجود مواد سمی در رژیم غذایی انسان و حیوان در دهههای گذشته شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تأثیر کمپوست پسماند شهری بر کاهش غلظت فلز سرب در رژیم غذایی و اندامهای نشخوارکنندگان چراکننده میباشد. مواد و روشها: در یک آزمایش گلخانهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: نگرانیهای عمومی درباره تأثیر آلایندههای محیطی بر سلامت انسان منجر به افزایش توجه به وجود مواد سمی در رژیم غذایی انسان و حیوان در دهههای گذشته شده است. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی تأثیر کمپوست پسماند شهری بر کاهش غلظت فلز سرب در رژیم غذایی و اندامهای نشخوارکنندگان چراکننده میباشد. مواد و روشها: در یک آزمایش گلخانهای کمپوست در چهار سطح 0، 1، 3 و 5 درصد وزنی به یک خاک معدنی آلوده به سرب اضافه شد و به مدت شش ماه گیاه Stipa arabica (استیپا) در آن کشت داده شد. بعد از برداشت گیاه، غلظت سرب خاک و ریشه و شاخساره با استفاده از دستگاه ICP-OES مشخص شد. سپس میزان دریافت روزانه سرب توسط گاو و گوسفند و غلظت آن در اندامها بر اساس مدلهای زنجیره غذایی تعیین و با استانداردهای اتحادیه اروپا در رابطه با کیفیت محصولات حیوانی از دیدگاه سلامت حیوان و امنیت غذایی برای انسان به عنوان حد بحرانی مقایسه شد. یافتهها: نتایج نشان داد که کمپوست توانست با کاهش 65 و 60 درصدی به ترتیب برای گاو و گوسفند، دریافت روزانه سرب را به حد مجاز از دیدگاه سلامت حیوان برساند. تجمع سرب در اندامها به صورت کلیه > کبد > گوشت بود که با اعمال کمپوست تا % 64/77 کاهش یافت و از لحاظ سلامت حیوان غلظت سرب در همه اندامها به حد ایمن کاهش پیدا کرد و از دیدگاه امنیت غذایی غلظت آن را برای مصرف گوشت توسط انسان به کمتر از مقدار استاندارد رساند.نتیجهگیری: کمپوست پسماند شهری به عنوان یک بهساز آلی میتواند به طور معنیداری غلظت سرب در رژیم غذایی و بافتهای حیوانات را کاهش دهد و آن را به حد مجاز برساند.
عبدالرضا پورغلام خباز؛ مریم محمدی روزبهانی
چکیده
زمینه و هدف: سرب جزء فلزات سمی میباشد که نقش زیستی در بدن موجودات زنده ندارد و میتواند منجر به مسمومیت و بیماری در انسان شود. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت آلودگی به سرب با گونههای درختی غالب کاشته شده در محدوده شهری شهرستان شوش به عنوان ردیاب زیستی انجام شد. مواد و روشها: نمونهبرداری از 2 گونه برهان و اوکالیپتوس در طول یک ...
بیشتر
زمینه و هدف: سرب جزء فلزات سمی میباشد که نقش زیستی در بدن موجودات زنده ندارد و میتواند منجر به مسمومیت و بیماری در انسان شود. این مطالعه به منظور بررسی وضعیت آلودگی به سرب با گونههای درختی غالب کاشته شده در محدوده شهری شهرستان شوش به عنوان ردیاب زیستی انجام شد. مواد و روشها: نمونهبرداری از 2 گونه برهان و اوکالیپتوس در طول یک سال در 4 ایستگاه پرترافیک و کمترافیک در محدوده شهری انجام شد. نمونهگیری از خاک محل رویش درختها از عمق صفر تا 30 سانتیمتر و نمونه برگ گیاهان از ارتفاع 2 متر از سطح زمین در چهار جهت و در سه تکرار صورت گرفت. نمونههای برگ و خاک به تعداد 120 عدد برای تجزیه شیمیایی به آزمایشگاه منتقل شدند.یافتهها: بیشترین میانگین غلظت سرب در زمستان 1398 در خاک پای درختان در ایستگاه پرترافیک4/6±1183/2 میلیگرم بر کیلوگرم و در برگهای شستهنشده درخت برهان در ایستگاه کمترافیک4/2±95/1 میلیگرم بر کیلوگرم بود. در فصل تابستان 1399 به ترتیب بیشترین و کمترین میزان سرب در خاک پای درختان ایستگاه پرترافیک 7/3±1056/2میلیگرم بر کیلوگرم و در برگهای شستهنشده درخت برهان در ایستگاه کمترافیک 1/4±95/3 میلیگرم بر کیلوگرم به دست آمد.نتیجهگیری: با توجه به این که میزان ضریب تجمع زیستی در هیچ یک از نمونهها بیشتر از 1 نبود، میتوان نتیجه گرفت گونههای برهان و اوکالیپتوس توانایی چندانی برای انتقال سرب موجود در خاک به اندام هوایی خود، همچنین توانایی جذب سرب احتمالی موجود در فضای رشد خود را ندارند و نمیتوان آنها را جزء گیاهان زیست ردیاب درنظر گرفت.
حسین علیدادی؛ زهرا کریمی؛ علی اکبر دهقان؛ حامد محمدی؛ مریم پایدار
چکیده
زمینه و هدف: عناصر سنگین به دلیل پایداری و قابلیت تجمع در بافتهای زنده و زنجیره غذایی، از مهمترین آلایندههای آب-های آشامیدنی به حساب میآیند. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین شاخصهای ارزیابی ریسک سرطانزایی و غیر سرطان-زایی عناصر سنگین در منابع آب شهر تربت جام در سال 1401 انجام شد.مواد و روشها: نمونهبرداری از 16 منبع آب زیرزمینی ...
بیشتر
زمینه و هدف: عناصر سنگین به دلیل پایداری و قابلیت تجمع در بافتهای زنده و زنجیره غذایی، از مهمترین آلایندههای آب-های آشامیدنی به حساب میآیند. از این رو مطالعه حاضر با هدف تعیین شاخصهای ارزیابی ریسک سرطانزایی و غیر سرطان-زایی عناصر سنگین در منابع آب شهر تربت جام در سال 1401 انجام شد.مواد و روشها: نمونهبرداری از 16 منبع آب زیرزمینی و خاک اطراف منابع آب شهر تربتجام در دو فصل تابستان و پاییز سال 1401 صورت گرفت. غلظت 5 عنصر سنگین آرسنیک، جیوه، سرب، کادمیوم و مس با استفاده از دستگاه جذب اتمی Varian مورد سنجش قرار گرفت و در نهایت میزان خطر بهداشتی برای سه گروه مختلف با کمک شاخصهای آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا محاسبه شد.یافتهها: میانگین غلظت عناصر سنگین در آب در تابستان به ترتیب برای آرسنیک:0/0027 ± 0/0035، جیوه: 0/00019 ± 0/00035، سرب: 0/0011 ± 0/0023، کادمیوم: 0/0002 ± 0/0002و مس: 0/0046± 0/0078 در پاییز آرسنیک: 0/0082 ± 0/0081، جیوه: 0/0018 ± 0/0008، سرب: 0/0056 ± 0/0058، کادمیوم: 0/00084 ± 0/00083و مس: 0/0091 ± 0/0068 و در خاک آرسنیک: 0/011 ± 0/053، جیوه: 0/0086 ± 0/0068، سرب: 0/131 ± 186/ 0، کادمیوم: 0/0002± 00047/ 0 و مس: 0/12± 0/24 میلیگرم بر لیتر بدست آمد. همچنین میزان ریسک غیرسرطانزایی عناصر سنگین مورد بررسی پایین بود. در حالی که میزان ریسک سرطانزایی برای آرسنیک در هر دو فصل خیلی بالا، برای کادمیوم در فصل پاییز در حد متوسط و برای سایر عناصر در محدوده تعیین شده استاندارد بدست آمد.نتیجهگیری: با توجه به بالا بودن میزان ریسک سرطانزایی آرسنیک در هر سه گروه زنان، مردان و کودکان در دو فصل تابستان و پاییز، پایش آرسنیک باید بطور مستمر در دستور کار واحدهای نظارتی قرار گیرد.
مجتبی قره محمودلو؛ تارا ستوده نیا
چکیده
زمینه و هدف: در استان گلستان آبهای زیرزمینی منبع اصلی آب شرب میباشد. از اینرو پژوهش حاضر به منظور ارزیابی خطر سلامت غیر سرطانی نیترات و فلوراید در منابع آب شرب استان گلستان انجام شد. مواد و روشها: در این پژوهش، آنالیز فیزیکوشیمیایی ۱۳۹ حلقه چاه آب شرب در دو فصل بهار و پاییز از اداره آب و فاضلاب استان جمعآوری شد. سپس تغییرات ...
بیشتر
زمینه و هدف: در استان گلستان آبهای زیرزمینی منبع اصلی آب شرب میباشد. از اینرو پژوهش حاضر به منظور ارزیابی خطر سلامت غیر سرطانی نیترات و فلوراید در منابع آب شرب استان گلستان انجام شد. مواد و روشها: در این پژوهش، آنالیز فیزیکوشیمیایی ۱۳۹ حلقه چاه آب شرب در دو فصل بهار و پاییز از اداره آب و فاضلاب استان جمعآوری شد. سپس تغییرات پارامترهای کیفی به همراه عوامل موثر بر شیمی منابع آبی بررسی شد. درنهایت جهت ارزیابی خطر سلامت برای نیترات و فلوراید از دو شاخص آژانس حفاظت محیط زیست آمریکا محاسبه شد. یافتهها: حداکثر غلظت نیترات در برخی از شهرهای استان گلستان بالاتر از حد مجاز استانداردهای آب شرب ایران 1053 و سازمان بهداشت جهانی میباشد اما میزان تغییرات فلوراید در اکثر شهرهای استان پایینتر از رنج استاندارهای داخلی و خارجی است. ضریب خطر نیترات محاسبه شده برای کودکان در برخی از شهرهای استان بیش از یک میباشد. اما برای بقیه گروههای سنی کوچکتر از یک میباشد. شهر خانببین کمترین مقدار ضریب خطر نیترات را در بین شهرهای استان دارد. همچنین مقدار ضریب خطر در پاییز اندکی افزایش یافته است. نتایج حاصل از ارزیابی ریسک سلامت فلوراید منابع آبی استان گلستان در بهار و پاییز برای تمامی گروههای سنی نوزادان، کودکان، نوجوانان و افراد بالغ کمتر از یک میباشد.نتیجهگیری: نتایج ارزیابی ریسک سلامت نیترات و فلوراید نشان داد که کودکان نسبت به بزرگسالان در برخی از شهرها نسبت به نیترات در معرض خطر قرار دارند. اگرچه مقدار پایین فلوراید در منابع آب شرب استان احتمال پوسیدگی دندان را افزایش میدهد.
راحله والیزاده اردلان؛ میترا محمدی؛ محمد صادق بهادری
چکیده
زمینه و هدف: با رشد جمعیت در شهرها و افزایش رشد صنعت و تکنولوژی، آلودگی صوت همواره رو به افزایش است. بروز بیماری کرونا و ایجاد محدودیتهای ناشی از آن در دنیا و ایران از جمله شرایطی بود که باعث ایجاد تغییرات شدیدی در زندگی روزمره مردم گردید که فرصت ارزیابی تغییرات محیط صوتی را فراهم نمود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تغییرات تراز صدا در ...
بیشتر
زمینه و هدف: با رشد جمعیت در شهرها و افزایش رشد صنعت و تکنولوژی، آلودگی صوت همواره رو به افزایش است. بروز بیماری کرونا و ایجاد محدودیتهای ناشی از آن در دنیا و ایران از جمله شرایطی بود که باعث ایجاد تغییرات شدیدی در زندگی روزمره مردم گردید که فرصت ارزیابی تغییرات محیط صوتی را فراهم نمود. لذا این مطالعه با هدف بررسی تغییرات تراز صدا در یکی از تقاطعات مهم شهر مشهد در قبل از شیوع بیماری و در زمان ایجاد محدودیتهای ناشی از آن انجام شده است.مواد و روشها: این مطالعه در ابتدا به بررسی وضعیت تراز معادل صوت به تفکیک ( فروردین ماه 1398 و 1399) در چهار راه شهدای مشهد بدون در نظر گرفتن هرگونه شرایط خاص پرداخته و در بخش دوم مقایسه شاخصهای مختلف صوت در بازههای زمانی مختلف، بر اساس آنالیز آماری ویلکاکسون و با استفاده از نرم افزار SPSS، نسخه 22 در قبل از بروز بیماری (فروردین 1398) و در زمان ایجاد محدودیتهای ناشی از شیوع آن (فروردین 1399) انجام شد.یافتهها: در بخش اول مطالعه میانگین Leq ساعتی در فروردین 1398و 1399 به ترتیب70/48 و 70/39 دسیبل بود و نتایج بخش دوم حاکی از معنادار بودن تفاوت در میانگین تراز معادل صوت در دو بازه مطالعاتی میباشد. تراز معادل حداکثر (LMax) و حداقل (Lmin) در زمان شیوع کرونا نسبت به زمان قبل از بیماری به ترتیب0/16 و 0/08دسیبل کاهش یافته است. در ساعات منع تردد شبانه یعنی 21 الی 03 شب در فروردین 1399 نیز میزان تراز معادل صدا به میزان 0/09 دسیبل نسبت به سال 1398 کاهش پیدا کرده است. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که تقاطع چهارراه شهدای مشهد در زمان قبل از بروز بیماری از تراز معادل صوتی بالاتر از حد استانداردهای ملی بوده است. این در حالی است که در سال شیوع بیماری بهدلیل کاهش حجم فعالیتهای اقتصادی در زمان اوج محدودیتهای کرونایی، میزان آلودگی صوتی اگرچه نسبت به سال 1398 کاهش داشته است، اما تراز معادل صوت همچنان نسبت به استانداردهای سازمان حفاظت محیط زیست بالاتر بود و به عبارتی آلودگی صوت در تقاطع مذکور همچنان وجود داشته است. به نظر میرسد بررسی دلایل این موضوع نیاز به انجام تحقیقات بیشتر مانند مدلسازی ترافیکی، تعیین سیاهه انتشار آلودگی صوت، بررسی رابطه بین کاربریها و آلودگی صدا و تاثیر شرایط آب و هوایی بر میزان تراز صدا دارد.